خدایا گر تو درد عاشق رو می کشیدی
تو هم زهر جدایی را به تلخی می چشیدی
اگر چون من به مرگ آرزوها می رسیدی
پشیمون می شدی از این که عشق و آفریدی
خدایاعاصی و خسته به درگاه تو رو کردم
نماز عشق را آخر به خون دل وضو کردم
دلم دیگر به جان آمد در این شبهای تنهای
بیا بشنو تو فریادی که پنهان در گلو دارم
بگو هرگز سفر کردی سفر با چشم تر کردی؟
کسی را بدرقه با اشک تو با خون دل کردی؟
ز شهر آرزوهایت به ناکامی گذر کردی
گل امید تو پر پر به خاک رهگذر کردی؟
نظرات شما عزیزان:
|